زیباترین آرزوی ما،حسین جان مازیباترین آرزوی ما،حسین جان ما، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره

خدا جوونی ،نی نی مو نو فرستاد..

ما منتظر می مونیم..

"آخر پاییز نزدیک است.همه دم میزنند از شمردن جوجه ها!امشب موقع خواب بشمار تعداد دلهایی را که بدست آوردی..بشمار تعداد لبخند هایی که بر لب دوستانت نشاندی..بشمار تعداد اشکهایی که از سر شوق و غم ریختی..فصل زردی بود تو چقدرسبز بودی؟! جوجه ها را بعدا با هم میشماریم.." تو پست قبلی گفتم میام بعدا شکایت و آه و فغان و ناله و زاری رو برا اینکه مادر نشدم تو یه پست دیگه میزارم.این فاصله ای که افتاد خیلی آرومم کرد..دیگه غصه و ناراحتی ندارم.نه به این معنی که ناراحت نیستم..چرا هستم و دلم گاهی شدیییییییییید نی نی میخاد ولی انگار خدا برام معجزه کرده.انگاری داره بهم مادر بودنو کم کم یاد میده..انگاری بهم میگه تو دنیای من مامان لوس و کم حوصله نباید باشه..باید همه...
28 آذر 1391

و انتظار دوباره شروع میشود..

"نفست باران است،دل من تشنه ی باریدن ابر،دل بی جتر مرا مهمان کن.." نمیدونم شاد باشم یا غمکین،بخندم یا کریه کنم..امروز صبح بری آمد و بنده رسما از مقام مادری تنزل نمودیم.. دوست جونی ها دیگر دع ننمایین که بی بی جک اینجانب مثبت شود.امید این ماه مان از کف برفته است...تا وقتی که ما قصد نی نی دار شدن نداشتیم بنده هر ماه باید با عجز و لابه برای آمدن بری مان دعا می نمودیم و بری همیشه حدااقل یه شیش هفت روزی رخ به ما نشان نمیداد بنازم ناز نی نی رو که بری هایمان هم منطم شده اند.الان بنده یک عدد آدم ذوق زده از دستم استیل بدن خودمان هستم... کلا من اینجوری بر عکسم..دوست جونیا خیال همه تون راحت بنده مامان نشدم...وتا الان از درد این بری به خود میبیجیدم..فق...
27 آذر 1391

عنوان ندارد.

"وقت هایی هست که جز به بودنت دلم رضایت نمی دهد!از کجا "تو" بیاورم؟" سلام عزیز دل مامان.خوبی که؟خوشی مامان؟الان داری چیکار می کنی؟مامان و می بینی.آخه مامان که نمی تونه تو رو ببینه.پس زودی بیا تا مامان و بابایی هم یه کم آروم شن.بابایی همش سراغتو میگیره.کجایی پس عزیزم؟ دوست جونیا یه چیزی! تا حالا به خیر گذشته و فعلا پری نیومده.گوش شیطون کر.البته من سابقه زیادی توو عقب انداختن پری دارم و بعدش در اوج امیدواری یهو .....پری اومده.این سری هم باز توکلم به خدای مهربونه.  هر چی خیر باشه. میخام خیر و صلاح تو مثبت بودن آزمایش و بی بی چک باشه.راستی چند روز تاخیر بیفته بیبی چک نشون میده که مامان شدیم یا نه؟اینقد بدم میاد از این بی بی چک .همش منفی...
24 آذر 1391

تولدم بود

"به پاس خوبیهایت هر بار که از ذهنم می گذری،لبخند پر مهر خدا را برایت آرزو میکنم.." متن بالا تقدیم همه ی دوستایی که تولدمو تبریک گفتن جه نزدیکان،چه دوستان قدیم و جدید و چه دوستان نی نی وبلاگی.ببخشید که با تاخیر اومدم آپ کنم.چون خونه ی مامانم اینا بودم و اینترنت اونام قطع بود.دیگه شرمنده... بقیه رو برین ادامه ی مطلب بخونین..نترسین رمز نداره... اندر احوالات تولد ما اینکه کادوها و پیامک های قشنگی از دوستام و خانوادم و البته از همسری گلم گرفتم.البته یه کم از شوشو دلخورم بودم چون روز تولدم یه کاری براش پیش اومد رفت تهران و بنده خیلی ناراحت و دلخور رفتم خونه ی مامانم اینا و موندم آخه همسر صبح زود رفت و دوازده و نیم شب برگشت. منم خیلی دلخور شدم از...
22 آذر 1391

جوابیات..........

سلام دوست جونیای خشمل.از اون جایی که به هیچ وجه نظراتی که تایید میکنم توو  قسمت نظرات دیده نمیشه از اون جهت باید بیام پست بزارم و جواب دوستامو بدم!!!!! دوست عزیزم که به اسم خاله جون کامنت گذلشته بودی.خیلی ممنون که به وبم سرزده بودی آدرسی برام نذاشته بودی که بیام بهت سر بزنم و جوابتو بگم.منابع خاصی هم نخوندم.خواستی از دوباره آدرس بده بهت بگم.دیگه هیچی دیگه.امروز تولدمه.میام اتفاقاشو آخر وقت براتون میگم.فعلا بای........ ...
20 آذر 1391

دلتنگی جات.....

"کاش کسی بیاید و حال مرا بهم بزند...خیلی وقت است خوشحالی هایم ته نشین شده اند..!!" سلام خشمل مامانی..خوفی که؟ببخش خیلی وقته برات چیزی ننوشتم.شرمنده.اخه حسش نبود.این هوای پاییزی بدجوری منو گرفته.نیومدن تو هم که خودش........بگذریم..نی نی خشملم فردا تولدمه.(تولد تولد تولدم مبارک )میدونی یه عالمه آرزو دارم که دوست دارم همشو خدا بعنوان کادو تولد بهم بده.میگی چه مامانی زیاده خواهی..ولی جیگملم اخه دارم از خدا میخام..خدا که رحمتش وسیعه...خدا که خیلییییییییییییییییی مهربونه..تو پشیشی بهتر از من میشناسیش.خب حالا بگذریم..یعنی بابایت تولدمو یادشه.. البته یادش نباشه اشکالی نداره.ولی من میدونم یادشه.حتما یادشه.نتایج ازمون استانداری هم اومد.مامانی نمراتش...
19 آذر 1391

مامان حسودت!!!

"کم سرمایه ای نیست، داشتن آدمهایی  که حالت را بپرسند؛از آن بهتر داشتن آدمهاییست که بتوانی در جواب احوالپرشیان بگویی:خوب نیستم!" نه مامان خوب نیستم.نیستم دیگه.بازم دلم شدییییییییید تورو خواست.چیکار کنم.میدونی چرا؟ همین دیشب فهمیدم یکه دیگه از دوستام داره مامان میشه...خیلیییییییییی خوشحال شدم.   راستشو بخوای یه کمم حسودیم شد. خیلی خوشحال شدم چون رقیه جونم داره مامان میشه. توو ماه سومه.فعلا معلوم نیست نی نیش پسمل یا دخمل..رقیه جونم خیلی خیلی خوشحالم که داری مامان میشی.یه کمم حسودی چون نی نی من ناز داره می کنه و نمیخاد بیاد.ای نی نی لوس...مامانی تا کی باید منتظرت باشه گلم؟ امروزم که باز یه عالمه عکس لباس نی نی دیدم باز دلم غش رف...
12 آذر 1391

مکتوبات این چند روزی که نبودم..

"این روزها.. دلم عجیب یک غیر منتظره ی خوب می خواهد..." سلام قشنگم.خوفی که؟ مامان برگشت با یه عالمه حرف که نمیخام اینجا برات بنویسم.یه گریزی میزنم اما همه شو نمیگم.ببخش که یه غیبت چند روزه داشتم. کار خونه زیاد بود وقت نمیکردم بنویسم.مامانی برات بگه اول از مراسم شیر خوارگان حضرت علی اصغر (ع) .رفتم با مامانم اینا.خیلی خوب بود.یه عالمه نی نی خشمل با لباسای خشمل علی اصغر اومده بودن.چه قد دوست داشتم تا بودی و من از این لباسا تنت میکردم.عیب نداره انشاالله سال بعد.یواشکی بخون:منم از خدا توو رو خواستم.خواستم که زودی بیای توو دل مامانی.نه تنها برا خودم بلکه برا تموم مامانای منتظر مخصوصا مامانای نی نی وبلاگی دعا کردم.تا خدا به همه مون یه نی نی سالم صا...
9 آذر 1391

تاسوعا و عاشورا

السلام علیک یا أباعبدالله وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیکم منی جمیعا سلام الله أبدا مابقیت وبقی اللیل والنهار ولاجعله الله آخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین وعلى علی بن الحسین وعلى أولاد الحسین وعلى أصحاب الحسین فرارسیدن تاسوعا و عاشورای حسینی بر حضرت قائم (عج) و بر همه دوستداران وشیعیانش تسلیت باد. امیدوارم عزاداری هاتون مقبول درگاه حق و همه حاجت روا شده باشین.
4 آذر 1391